این روزهای ما
سلام به همه ی دوست جونا ما دوباره برگششششتیم
دو هفته بود آنیتا سرما خورده بودما رو حسابی درگیر خودش کرد تا امروز سه بار دکتر بردمش هنوز سرفه می کنه
دریتا نگو شیطون بلا هززززززار ما شا ا...
همه چی رو می فهمه دیشب انیتا رو داشتم عوض می کردم دریتا هم داشت طبق معمول کتابشو ورق میزد(مثل بابایی عاشق درس و کتابه) بهش گفتم برای خواهرت پوشک میاری؟ دیدم پا شد راه افتاد رفت تو اتاق یه کم صدایی پلاستیک میومد بعد اومد با یه پوشک دستش انقدر بوسش کردممممممممممممم که نگو
امروز هم انیتا رو بردم دکتر دریتا با مامان خونه موند تا بر گردم بماند چه کرده بود انقدر مامانم ازش کار کشیده بود که نگو اینم نمونه تصویری
اینم آنیتا با کلاس من
این از نماز خوندن مامان شهناز بنده خدا
نشستن کپی برابر اصل (عین مامانم می شینه)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی