پست طولانی
سسلام به همه
عیدتون مبارک با تاخیر
ما که امسال عجب عیدی داشتیم
سال تحویل خونه خودمون بومدیم آنیتا از ساعت ٧ بیدار بود با ما برنامه ها رو نگاه می گرد دریتا لالا کرده بود منم دریتا رو بیدار کردم لباساشونو عوض کردم و با هم یه خانواده ٤ نفری سال رو تحویل کردیم بعد زنگ زدیم حونه مامانا و تبریک و بعدش صبحانه خوردیم .
وای از مراسم آماده شدن همیشه خودم دیر آماده می شم چه برسه که امسال این دو تا فنچ هم باید آماده می شدن تا این حدشو بگم که قبل از اولین عید دیدنی همسری رسما اعلام نمود من دیگه با شما سه تا هیچ جا نمی یااااااااااااام (نمیدونم چرااااااااااااااا)
اول خونه مامان من بعد همسری وای از مهمونی هایی که ما وسطش از دست دخترها فرار کردیم
...
رسیدیم به روز موعود یعنی ١٤ فروردین و واکسن ٦ ماهگی با تاخیررررررررررررر
چی بگم که توی ٤٨ ساعت فقط ٣ ساعت خوابیدم
چی بگم که آنیتا چی کشید بچم نه قطره رو تحمل می کرد نه شیاف
چی بگم که دریتا نمی خوابید
چی بگم که دو بار نشستم و یه دل سیر گریه کردم
...
الان دو تا دختر دارم تا دلتون بخواد بد قلق و تا دلتون بخواد دوستشون دارمممممممممم
ولی گذشت